اینکه از افراد تأثیرگذار حکومت افرادی را ببرند و آموزش بدهند و او بیاید و در ساختار حکومت قرار بگیرد.
یک حالت نفوذ هم این است.
این گروه بعدها یک جریان بهنام کانون مترقی را در ایران درست میکنند که از دل آن <حزب ایران نوین> در میآید و از سال ۴۰ تا ۵۷ کشور دست اینهاست و اینها هستند که سازماندهی میکنند. نفوذ از این بیدردسرتر و بیغل و غشتر را در هیچ جای دنیا نمیبینید،
بنابراین الان حکومتها نهایت تلاش خود را میکنند که از درون سیستمهای حکومتی افرادی را به خود وابسته کنند و این ارزانترین شیوه نفوذاست. این وابستگی مستقیم یا غیرمستقیم است؛ یعنی چنان فرد را شیفته ایدئولوژی خود میکنند که حاضر است هر کاری برای آن سیستم انجام دهد. مثل ۹۰ درصد منورالفکرهایی که الان در ایران هستند و دارند همین کار را میکنند.
وقتی آقای سریعالقلم میگوید در فضای جهانیشدن، استقلال معنا ندارد و اساساً استقلال، منسوخ است و یا پیوسته فرهنگ ایرانی و ملت ایران را تحقیر میکند و تواناییهای جوانان این مرزوبوم را انکار میکند، معلوم است دارد از کجا آب میخورد.
آقای سریعالقلم که حقوق نمیگیرد که این حرف را بزند. طرز تفکرش به این شکل درآمده است که…
مستقیم و غیرمستقیم به سیطره بیگانگان در کشور کمک میکند. همینها حاضر نیستند یکقدم و یک واو در مورد تواناییها و استعداد ملت ایران صحبت کنند ولی تا میتوانند با این سیاه نماییها نطفه استقلال و باورها را میخشکانند و افراد را به عنصری وارفته و بی تعهد تبدیل میکنند. چرا؟ چون خودشان از جنبه فکری وابسته هستند و هر چه تولید میکنند برای چاقوچله کردن آنجایی است که به آن وابسته هستند. تا دیروز ما را محکوم میکردند که با باورهای سنتی جلوی علم و دانش و پیشرفت را گرفتهایم. امروز که به مرزهای دانش هجوم میآوریم و میخواهیم آنها را پایه توسعه کشور قرار دهیم ما را متهم به ماجراجویی و برخورد با جهان و امثال این معرفی میکنند. نباید شک کرد که پشت این موضعگیریها مأموریتی بهصورت رسمی و غیررسمی وجود دارد.
وقتی مشاوررئیس جمهورمی گوید ما فقط درآبگوشت بزباش توانایی رقابت داریم یاخودرئیس جمهورراسما اعلام می کندآب خوردن هم دست کدخداست اینها تحصیل کرده های آن ورند.
ولی اینکه رسماً حقوق نمیگیرد؟
به ظاهرهمینطور است ولی حقوقش را قبلاً گرفته است و به او دادهاند و پیشپرداخت کردهاند. اولاً آن سیر را رفته، در آنجا تحصیلاتش را کرده و ارتباطاتش را زده است. حقوق که لزوماً دادن پول نیست. به کنفرانسها و دورههای مطالعاتی دعوتش میکنند. مگر همه پول میخواهند؟ شاید نیاز به پول نداشته باشد. او همین را میخواهد. همین برایش کفایت میکند که حلوا حلوایش کنند، او را به آنجا ببرند و بگویند متفکر است. مگر سروش مستقیماً پول میگیرد؟ ولی فکرش طوری سازماندهی شده است که خارج از این حلقه نمیتواند فکر کند. اصلاً خارج از این حلقه اینها اعتبار ندارد. اعتبارشان به این حلقه است و اگر از این حلقه خارج شوند چیزی برای گفتن ندارند. سیستم فکری اینها به شکلی طبقهبندی میشود
بخشی از قضیه دکترا دادن در آنطرف همین است.
متأسفانه در حوزه انقلاب اسلامی، مصیبت از دوره هاشمی شروع شد. از زمانی که برای حل تخصص متعهدین ۲۵۰۰ دانشجو را گلچین کردند و بدون هیچ ضابطه و قاعدهای به آنطرف فرستادند. الان آنها به اینجا برگشتهاند و همهشان مسئولیت دارند.
شیوههای نفوذ و ۲۵۰۰ نفر مبه اصطلاح متخصص از غرب برگشته
۲۵۰۰ نفر را آقای جلاییپور در کتاب <جامعهشناسی سیاسی ایران> لو داده است. ما میدانستیم که عدهای را فرستادهاند، ولی نمیدانستیم ۲۵۰۰ نفر بودهاند. فوقش فکر میکردیم ۱۰۰ نفر بودهاند، ولی او گفت ۲۵۰۰ نفر.
که چه کار کنند؟
در کشور دعوایی بود سر تخصصیها و مذهبیها.
تعهد و تخصص
اواخر دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰ علی قول آقای جلایی پور حدود ۲۵۰۰ نفر را انتخاب کردند که به انگلیس، فرانسه، آلمان، استرالیا، کانادا و چند جای دیگر اعزام شوند. الان اکثرشان وزیر و وکیل هستند، از جمله رئیسجمهور ( حسن روحانی ) و بعضی از وزرا و مدیرانش از جنس همان ۲۵۰۰ نفر هستند.البته مأموران رسمی دولت بر اساس مصوبات رسمی کشور اگر بخواهند ادامه تحصیل بدهند، باید پستهای جاری خود را تحویل دهند و بورسیه و یا باید مأمور به تحصیل باشند،که بعضا مخصوصا حسن روحانی این کاررانکرده اند. ولی بعضی از اینهایی که به خارج فرستاده شدند مأمور دولت بودند و پست دولتی داشتند. مثل بعضی از نمایندههای مجلس که وقتی وارد مجلس میشوند لیسانس یا دیپلم داشتند و وقتی بیرون آمدند فوقلیسانس و دکترا داشتند! متأسفانه اینها رانتهایی بود که عدهای استفاده کردند و جانشان هم دارد در میآید که اینها در حال از دست رفتن است. اینها همانهایی بودند که فرستاده شده بودند و در اواخر دولت دوم هاشمی برگشتند.
این شبکه نفوذدر همه جا لانه گزینی کرده اندودر شرایط مناسب غرب ماننددولت اصلاحات ودولت تدبیرواردعمل علنی می شوند
انقلاب اسلامی از بیرون ضربه نمیخورد. هیچ قدرتی از بیرون نمیتواند به انقلاب اسلامی ضربه بزند، مگر از درون، یعنی آنهایی که رفته و در هسته انقلاب نشسته و پوسته آن را حفظ کردهاند. پوسته را میبینید و تصور میکنید که سالم است، روزنه رخنه ما الان این است. وقتی رهبری میگویند مراقب نفوذ باشید منظورشان این است؛ چه کسی این کار را میکند؟
هر چه به آخرالزمان نزدیک میشویم روابط پیچیده و نفاق و دورویی جای سادگی و صمیمیت را میگیرد. به ظاهر چهره مذهبی دارند و یقهآخوندی میپوشند و در دیپلماسی و دیوانسالاری و دانشگاه و مسجد و منبر خطنگهدار هستند و میگویند که بچههای نظام و انقلاب هستند، از حلق سلام و علیک میکنند و تا شما را میبینند میگویند غیبت نکن، خلاف شرع است و از این حرفها میزنند و نشان میدهند که خیلی متدین هستند، ولی شما هر چه بگویید که این امریکا و کارش نفوذ است، به شما میگویند آقا! گرفتار توهم توطئه نشو. این خیلی خطرناک است و باید از آنها ترسید. امریکا نمیتواند از بیرون به ما ضربه بزند، بلکه از طریق اینها اهدافش را پیش میبرد. کتاب <اسلام و مسلمانان میانه> را بخوانید.
چه کسی نوشته است؟
گزارش شبکههای امریکایی است. شبکههایی از قبیل RAND و Enterprise و ... در آنجا امریکاییها میگویند ما ایران را به هیچ شکلی نمیتوانیم کنترل کنیم مگر از طریق اینگونه افراد. اسمش را اسلام و مسلمانان میانه میگذارند، یعنی نه کندرو هستیم نه تندرو.اعتدال این شبکه در ایران تأسیس شده است همهکسانی که در دولت هاشمی،وخاتمی بودند و در دولت روحانی هم هستند عضو این شبکهاند.
شعار اعتدال را هم که رسماً میدهند.
چرا ندهند؟ اعتدال که چیز بدی نیست.
همان اسلام میانه است؟
باشعاراسلام میانه اسلام رحمانی واعتدال چند هدف دارند اول نیرهای ارزشی را کناربزنند دوم اصول انقلاب راکناربگذارند سوم باشیطان براحتی قدم بزنندوتلفن بزنندودست بدهندهمفکری کنند.
نظرات شما عزیزان: